English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 205 (4521 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
to take a walk U گردش کردن یا رفتن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
walk U گردش کردن پیاده رفتن
walked U گردش کردن پیاده رفتن
walks U گردش کردن پیاده رفتن
to go places U گردش کردن [رفتن به جاهای دیدنی]
Other Matches
go for a walk U گردش رفتن
promenades U گردش رفتن
promenade U گردش رفتن
to go for a walk U گردش رفتن
to make an excursion U به گردش رفتن
moseying U بحال گردش راه رفتن
moseys U بحال گردش راه رفتن
mosey U بحال گردش راه رفتن
moseyed U بحال گردش راه رفتن
pussyfoot U دزدکی راه رفتن اهسته ودزدکی کاری کردن طفره رفتن
goose step U رژه رفتن بدون زانو خم کردن قدم اهسته رفتن
go places in pairs U دوتا دوتا گردش رفتن
constant displacement pump U پمپی با خروجی ثابت که درهر دور گردش مقدار ثابتی سیال جابجا میکند و مقدارجریان تنها بستگی به سرعت گردش ان دارد
flowchart template U یک راهنمای پلاستیکی که حاوی بریده هایی از علائم گردش کار بوده و در تهیه یک نمودار گردش کار بکاربرده میشود
excurse U گردش کردن
roamed U گردش کردن
circulated U گردش کردن
roam U گردش کردن
revolved U گردش کردن
take a walk U گردش کردن
revolves U گردش کردن
to make an excursion U گردش کردن
circulates U گردش کردن
circulate U گردش کردن
to be in a whirl U گردش کردن
roaming U گردش کردن
promenades U گردش کردن
rove U گردش کردن
promenade U گردش کردن
perambulates U گردش کردن در
itinerate U گردش کردن
gander U : گردش کردن
ganders U : گردش کردن
perambulating U گردش کردن در
perambulated U گردش کردن در
roves U گردش کردن
to take a stroll U گردش کردن
roams U گردش کردن
roved U گردش کردن
to go for a stroll U گردش کردن
perambulate U گردش کردن در
revolve U گردش کردن
movement U گردش جابجا کردن تحرک
to go for a spin U با خودرو گردش کوتاهی کردن
equation of exchange U همچنین نگاه کنید به "رابطه فیشر "معادله مبادلات بیان رابطه بین حجم پول در گردش سرعت گردش پول
to have a look round [around] the shops [British E] U برای خرید در فروشگاه ها گردش کردن
to have a look round [around] the stores [American E] U برای خرید در فروشگاه ها گردش کردن
constitutionalize U برای بهداشت مزاج گردش کردن
tripped U سفر کردن گردش کردن
trips U سفر کردن گردش کردن
trip U سفر کردن گردش کردن
paddock U منطقه اماده و زین کردن و گردش اسب پیش ازمسابقه
paddocks U منطقه اماده و زین کردن و گردش اسب پیش ازمسابقه
swagger cane U عصای کوچکی که سربازان هنگام گردش کردن در دست میگیرند
demonetization U سکه خارج از گردش جایگزین کردن مسکوکات جدیدبه جای سکههای رایج
To quibble and equivocate. U پشت هم اندازی کردن ( طفره رفتن ،دوپهلو صحبت کردن )
boot out <idiom> U اخراج کردن ،کسی را مجبوربه ترک یا رفتن کردن
you have no option but to go U چارهای جز رفتن ندارید کاری جز رفتن نمیتوانیدبکنید
slants U کج رفتن کج کردن
slanted U کج رفتن کج کردن
slant U کج رفتن کج کردن
demonetization U خارج کردن پول از گردش از اعتبار انداختن پول درگردش
to start [for] U شروع کردن رفتن [به]
mopping up U پاک کردن رفتن
get off U روانه کردن عقب رفتن از
to go on U جلوتر رفتن سلوک کردن
duckings U زیر اب رفتن غوض کردن
get on U پیش رفتن کار کردن
ducks U زیر اب رفتن غوض کردن
pierce U رخنه کردن فرو رفتن
ducked U زیر اب رفتن غوض کردن
set on U پیش رفتن حمله کردن
duck U زیر اب رفتن غوض کردن
pierces U رخنه کردن فرو رفتن
to go along U همراه رفتن همراهی کردن
cabbages U کش رفتن رشد پیدا کردن
cabbage U کش رفتن رشد پیدا کردن
get a wiggle on <idiom> U عجله کردن با شتاب رفتن
to push off U شروع کردن بیرون رفتن
put off U تاخیر کردن طفره رفتن
mouch U راه رفتن دولادولاراه رفتن
bypassed U از راه فرعی رفتن تقاطع کردن
bypasses U از راه فرعی رفتن تقاطع کردن
bypass U از راه فرعی رفتن تقاطع کردن
drifted U بی اراده کار کردن بی مقصد رفتن
fluctuated U نوسان کردن بالا وپایین رفتن
wastes U بی نیرو و قوت کردن ازبین رفتن
waste U بی نیرو و قوت کردن ازبین رفتن
drifting U بی اراده کار کردن بی مقصد رفتن
fluctuates U نوسان کردن بالا وپایین رفتن
drift U بی اراده کار کردن بی مقصد رفتن
fluctuate U نوسان کردن بالا وپایین رفتن
bypassing U از راه فرعی رفتن تقاطع کردن
nose dive U ناگهان شیرجه رفتن یا تنزل کردن
drifts U بی اراده کار کردن بی مقصد رفتن
tramps U باصدا راه رفتن پیاده روی کردن
canvass U مشتری پیدا کردن یا دنبال سفارش رفتن
canvassed U مشتری پیدا کردن یا دنبال سفارش رفتن
tramp U باصدا راه رفتن پیاده روی کردن
canvasses U مشتری پیدا کردن یا دنبال سفارش رفتن
tramped U باصدا راه رفتن پیاده روی کردن
canvassing U مشتری پیدا کردن یا دنبال سفارش رفتن
seesaw U بالا وپایین رفتن الله کلنگ کردن
sinuating U حرکت کردن به طور قیقاجی قیقاج رفتن
to go away U ترک کردن برای رفتن و آوردن چیزی
marches U نظامی وار راه رفتن پیشروی کردن
marching U نظامی وار راه رفتن پیشروی کردن
to abscond [from] <idiom> U ناگهان ترک کردن [در رفتن ] [اصطلاح مجازی]
to go to U ترک کردن برای رفتن و آوردن چیزی
marched U نظامی وار راه رفتن پیشروی کردن
march U نظامی وار راه رفتن پیشروی کردن
to go catting [to look for sexual partners] <idiom> U رفتن برای دختر بلند کردن [اصطلاح روزمره]
turn out <idiom> U بیرون کردنکسی ،کسی را مجبور به ترک یا رفتن کردن
lead the way <idiom> U جلو رفتن ونشان دادن مسیر،راهنماییی کردن
to go on a picnic U بگردش دسته جمعی رفتن درسوردانگی شرکت کردن
To quicken ones pace . U قدمهای خود را سریع تر کردن ( تندتر راه رفتن )
extending U وادار کردن اسب به چهارنعل رفتن باپاهای کشیده و بلند
extends U وادار کردن اسب به چهارنعل رفتن باپاهای کشیده و بلند
extend U وادار کردن اسب به چهارنعل رفتن باپاهای کشیده و بلند
to go one better U برکسی پیش دستی کردن روی دست کسی رفتن
to jink [colloquial] [British English] U در دویدن [راه رفتن] [رانندگی کردن] ناگهان مسیر را تغییر دادن
pace lap U دور پیست را باهم رفتن برای گرم کردن ماشین در اغازمسابقه
to keep pace with something <idiom> U با چیزی برابر راه رفتن [یاد گرفتن] [تغییر کردن] [اصطلاح]
trots U یورتمه رفتن صدای یورتمه رفتن اسب کودک
trot U یورتمه رفتن صدای یورتمه رفتن اسب کودک
trotted U یورتمه رفتن صدای یورتمه رفتن اسب کودک
trotting U یورتمه رفتن صدای یورتمه رفتن اسب کودک
to walk the chalk U بوسیله درست راه رفتن ازمیان خطهای گچ کشیده هوشیاری خود را ثابت کردن
cantering U گردش
nutation U گردش
meanders U گردش
meandering U گردش
itineracy U گردش
meandered U گردش
revolutions U گردش
turns U گردش
cycle U گردش
travels U گردش
turn U گردش
meander U گردش
canters U گردش
revving U گردش
on the rove U در گردش
cantered U گردش
wrest U گردش
perambulation U گردش
anticlockwise rotation U گردش به چپ
cycles U گردش
cycled U گردش
revved U گردش
movement U گردش
maeander U گردش
traveled U گردش
twirling U گردش
twirled U گردش
flowed U گردش
strolls U گردش
flowine U خط گردش
flowline U خط گردش
strolled U گردش
promenades U گردش
stroll U گردش
counterclockwise rotation U گردش به چپ
twirl U گردش
turnover U گردش
flows U گردش
water circulation U گردش اب
twirls U گردش
promenade U گردش
travel U گردش
flow U گردش
circulation U گردش
circulations U گردش
canter U گردش
revolution U گردش
trips U گردش
progress U گردش
progressed U گردش
jaunts U گردش
jaunt U گردش
progresses U گردش
circumrotation U گردش
progressing U گردش
itineration U گردش
runs U گردش
run U گردش
traversing U گردش
circuits U گردش
left handed rotation U گردش به چپ
walking U گردش
traverse U گردش
race U گردش
period U گردش
operation U گردش
traversed U گردش
excursion U گردش
periods U گردش
raced U گردش
races U گردش
traverses U گردش
Recent search history Forum search
1Potential
1strong
1لطفا بیاین دنبالمون
1To be capable of quoting
1set the record straight
1Arousing
1pedal pamping
1construed
1گردش علمی
1این نوشته(پرسش خود را ارسال کنید) درست روی بخشی که فرمان جست وجو می دهد می افتد و مانع پیدا کردن معنای کلمات می شود. چه باید کرد
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com